به جای معرفی و مقدمه

می‌دونی؟

همه‌ی ترانه‌ها بغض شکسته‌ی سکوتَن ‍!

انگاری از آسمون پائین می‌آن

همگی شعر هبوطَن !

همه‌شون یه جور تلاشَن

واسه موندن !

سعی بی نتیجه‌ی ترانه‌سازا

واسه خوندن !

حتی از ساده‌ترین واژه‌ی یک ترانه میشه

به معنی عمیق بعضی قصه‌ها رسید

مثل فال قهوه میشه تو سطرای ساده‌ی اون

پری مهربونُ چل‌گیسِ افسانه‌رُ دید

مثل نامه‌های مخفیانه‌ی عشقای هیجده سالگی

میشه تو ترانه حرف عاشقانه زد

یا میشه با واژه‌های سایه دار

به ستاره‌های کاغذی طعنه‌ی محرمانه زد

می‌تونی بغض هزار تا فصل سردُ بی بهارُتوی زیر و بم یک ترانه فریاد بزنی

می تونی با مردم کوچه‌ها هم صدا بشی

می تونی خستگی سالای دردُ

رو به کوه واژه‌ها داد بزنی ‍!

حتی وقتی که ترانه‌های لال - یا ترانه‌های کور –

توی حجم حنجره جا می گیرن

می‌تونی با یه ترانه‌ی دُرُست

بذر دیدن وُ شنیدنُ تو قلبا بکاری

می‌تونی مژده بدی که دیوا دارن می‌میرن!


همه‌ی ترانه‌ها بغض شکسته‌ی سکوتَن ‍!

انگاری از آسمون پائین می‌آن

همگی شعر هبوطَن !