توضیح: عکس بالا را در آخرین یورشم به هارددیسک کامپیوتر آرش بدست آورده ام. از او سپاسگزارم

سلام! حرف خاصی برای گفتن ندارم. تنها شما را به خواندن یک ترانه ی تازه دعوت می کنم. در انتظار نظراتتان هستم.

می بوسمت ای ماه!

می بوسمت ای ماه! ای شادی دلخواه!
می بوسمت هم بغض! هم گریه، ای همراه!

می بوسمت تا شب! تا انتهای تب!
می بوسمت تا یاس! تا آخرین کوکب!

می بوسمت تا روز! تا بوسه ای تن سوز!
می بوسمت تا نور! تا نور شب افروز!
××
با هر نگاهِ تو! / با لمسِ آهِ تو!
من شعر می سازم! / من گریه می بازم!
من با تو من میشم! / عطر وطن میشم!
با تو صدا با من! / «رنگ خدا» با من!
با تو ستاره چین! / در این شب سنگین!
با بوسه ات همراه! / از بغض تو آگاه!
با خنده ات شاعر! / در عطر تو عابر!
من با تو من میشم! / عطر وطن میشم!
یک آسمان با تو / رنگین کمان با تو
هرم نفس با من / لمس هوس با من
تو شادیِ دیدن / معنای خندیدن
تو الفت جاری / رویای بیداری
من خوابِ بی تعبیر / یک قاب بی تصویر
من لرزش یک دست / افتادن یک مست
تو اوجِ آوازی / کوهی سرافرازی
تو خوبِ بی مرزی / آبی ترین سبزی
من زردیِ مرگم / خالی ترین برگم
من با تو من میشم! / عطر وطن میشم!
××
می بوسمت ای ماه! ای شادی دلخواه!
می بوسمت هم بغض! هم گریه، ای همراه!

می بوسمت ای یار! ای یار بی تکرار!
می بوسمت صد بار! در لحظه ی دیدار!
(ح.ع)

Thanks for what you were,what you are
Thanks for what you did,what you do
Thanks for whatever you are
Thanks for whatever you do
Dedicated to you honey

سلام!

باز هم از تمام دوستانی که طی روزهای گذشته نتوانسته ام به وبلاگ آنها سر بزنم معذرت می خواهم. امیدوارم بعد از امتحانات جبران کنم.

برای امروز شما را به خواندن یکی از ترانه هایِ تازه ام دعوت می کنم. تنها توضیح چند نکته را در مورد این ترانه ضروری می دانم. اول اینکه: ترانه ای که می خوانید ترانه ای ساده و عاشقانه است. بدون پیچیدگی های فنی و تصاویر آنچنانی. امیدوارم سادگی بیش از حد این ترانه ذائقه ی دوستان مشکل پسندم را نیازارد.

دوم اینکه: در این ترانه از واژه ی «عسلک» استفاده کرده ام. دو مورد استفاده از این واژه را به خاطر دارم. اولین بار در ترانه ی «غزلک» شهیار قنبری و تازگی ها در ترانه ای از یغما.

و اینک خودِ ترانه:

 

حرف بزن!

من که از دیدن تو سیر نمیشم!
از شنیدن صدات خسته و دلگیر نمیشم!

با تو تا اوج ستاره های شب پر می کشم
میرم و به خونه ی مهتاب خانوم سر می کشم

با تو از شاخه ی نور «غزل-ترانه» می چینم
برق صد تا خورشید و گوشه ی چشمات می بینم

«حرف بزن! حرف بزن! اسم تو روشنی شبهای تاره عسلک!
حرف بزن! حرف بزن! با تو این خزونِ بد مثِ بهاره عسلک!»

نگو دیره وقت رفتن رسیده
نگو لحظه ی پریدن رسیده

با تو هرلحظه برام نقطه ی آغاز میشه
صدای خنده ی تو اوجِ یه آواز میشه!

با تو شبهای دلم ستاره بارونه عزیز
دستتُ به من بده تو تب و تاب این گریز

«حرف بزن! حرف بزن! اسم تو روشنی شبهای تاره عسلک!
حرف بزن! حرف بزن! با تو این خزونِ بد مثِ بهاره عسلک!»
(ح.ع)

With lots of love
Dedicated to you,honey
 

Brown eyes

سلام

همان طور که پیش تر گفته بودم آلبوم جدید سیاوش قمیشی نیز مانند وبلاگ من «بی سرزمین تر از باد» نام دارد. البته وقتی من در حال انتخاب اسم وبلاگم بودم از این تصمیم سیاوش عزیز اطلاع نداشتم و تنها برای ادای احترام به یغما گلرویی دوست بزرگوارم که حق بزرگی بر گردن من دارد - و اگر او و راهنمایی های برادرانه اش نبود امروز دیگر ترانه نمی نوشتم – نام یکی از شعرهایش را برای وبلاگم انتخاب کردم. سیاوش هم همین ترانه را به اضافه ی چهار ترانه ی دیگر برای آلبوم تازه ی خود انتخاب کرده است و نام آلبوم خود را «بی سرزمین تر از باد» گذاشته است. او در مصاحبه ای که با رادیو BBC داشت به این نکته اشاره کرد و در مورد آلبوم جدیدش توضیح داد.(این مصاحبه را می توانید اینجا بشنوید)

دیگر اینکه: یکی از وبلاگهایی که به شدت به آن علاقه دارم و همیشه منتظر به روز شدنش هستم ،وبلاگ غزلسرای حوب و دوست ارجمندم خانم نغمه مستشارنظامی است.ایشان در جدیدترین مطلب خود غزلی زیبا را با این مطلع نوشته اند:
(( چشمان تو دو قهوه ای تیره ،چشمان من دو قهوه ای روشن
من فکر می کنم چه کسی را تو؟… تو فکر می کنی چه کسی را من؟…))

این غزل زیبای خانم مستشارنظامی مرا به یاد یکی از ترانه هایم انداخت.گرچه حال و هوای ترانه ی من کاملا با حال و هوای این غزل متفاوت است اما بد ندیدم تا آن را برایتان بنویسم و منتظر نظرات شما بمانم.

این ترانه را تقدیم به عزیزی می کنم که بودنش برایم تنها انگیزه ی عاشق بودن و عاشقانه سرودن است! 

وقتی هستی!

چشم تو فنجون قهوه س! منُ بی خواب می کنه!
هُرم دستت ، حتا این کوه یخُ آب می کنه!

گیس خوشبوی تو از بخت منم سیاتره!
تو نگاهت یه پرنده س که یا من همسفره!

وقتی هستی آسمون رنگ پریدن می گیره
دستای خسته ی من جرات چیدن می گیره

وقتی هستی نبض بودن توی دستای منه
دل دلِ ثانیه ها فاصله هارُ می شکنه!
×××
وقتی هستی! وقتی هستی! شاعرم
از بلند ترین درخت سیب بلندترم
وقتی هستی! وقتی هستی! با نگات
از تموم کهکشون دل می بَرَم!
×××
چشم تو فنجون قهوه س! منوُ بی خواب می کنه!
هُرم دستت ، حتا این کوه یخوُ آب می کنه!

با تو بودن عطر نارنجِ رسیده روُ میده
عطر گلهایی که تو باغچه ی خونه دمیده!

با تو بودن فرصت دوباره عاشق شدنه!
فرصت دوباره دیدن! فرصت شنیدنه!

فرصت دیدن فالَم توی فنجون چشات!
فرصت چشیدن مزه ی خوب خنده هات!
×××
وقتی هستی! وقتی هستی! شاعرم
از بلند ترین درخت سیب بلندترم
وقتی هستی! وقتی هستی! با نگات
از تموم کهکشون دل می بَرَم!
(ح.ع)

Dedicated to you,honey