سلام

پیش از هر چیز از لطف همیشگی تمام دوستان سپاسگزارم.و از دوستانی که طی این چند روز به دلیل مشغله ی فراوان و نزدیکی امتحانات نتوانستم به بلاگهایشان سر بزنم معذرت می خواهم.

این روزها وبلاگ وزین و ارزشمند «شاعرانه ها» اولین سالگرد یک سالگی خود را جشن گرفته است. به دوست خوبم سیامک عزیز یک سالگی بلاگش را تبریک می گویم و برایش آرزوی موفقیت بیش از پیش دارم. پیش از این بارها گفته ام که طی یک سال گذشته وبلاگ شاعرانه ها برای من چون کلاسی برای بیشتر آموختن بوده است. این حرف را نه از روی تعارف می گویم و نه از سر رفاقت! می توانید به آرشیو شاعرانه ها مراجعه کنید تا با حجم وسیعی از اطلاعات ادبی، مباحث روانشناسانه پیرامون عشق ،ترجمه ی شعر، معرفی کتاب و البته غزلها و ترانه های ناب سیامک روبرو شوید. مثل همین مطلب آخرش که به معرفی و بررسی شعر «کیومرث منشی زاده » پرداخته است. برای او و وبلاگش آرزوی عمری طولانی و پر از شادابی دارم.

قصد داشتم امروز ترانه ای از خودم را برایتان بنویسم، اما با توجه آنچه پیرامونمان در حال رخ دادن است ترانه ای را انتخاب کردم که این روزها مدام در حال زمزمه کردنش هستم. ترانه ای از «ایرج جنتی عطایی» با نام «گریه» که آن را تازگی ها با ملودی «بابک بیات» و صدای «داریوش اقبالی» شنیده اید.

گریه

رازقی پرپر شد ، باغ در چله نشست!
تو به خاک افتادی، کمر عشق شکست!
ما نشستیم و تماشا کردیم!

دلم می خواد گریه کنم ، برای قتل عام گل
برای مرگ رازقی
دلم می خواد گریه کنم ، برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی

وقتی که قلبا و گلا شکسته و پرپر شُدن
وقتی که باغچه های عشق سوختن و خاکستر شُدن

من و تو از گل کاغذی باغچه ای داشتیم توی خواب
با خشتای مقوایی خونه می ساختیم روی آب

وقتی که ما تو جشن شب ستاره بارون می شدیم
وقتی که پشت سنگر سایه ها پنهون می شدیم

از نوک بال کفترا خونِ پریدن می چکید
صدای بیداری عشق رو خواب شب خط می کشید

دلم می خواد گریه کنم ، برای قتل عام گل
برای مرگ رازقی
دلم می خواد گریه کنم ، برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی

از پشت دیوارای شهر انگار صدای پا میاد
آوازخون دربدر انگار یه هم صدا می خواد

ابر سیاه رفتنیه، خورشید دوباره در میاد
دوباره باغچه گل میده از عاشقا خبر میاد

دلم می خواد گریه کنم ، برای قتل عام گل
برای مرگ رازقی
دلم می خواد گریه کنم ، برای نابودی عشق
واسه زوال عاشقی

(ایرج جنتی عطایی)

شاد باشید! (چه آرزوی غریبی!)

نظرات 1 + ارسال نظر
آدمک چهارشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 02:24 ق.ظ http://adamak.persianblog.com

سلام حسن جان عزیزم! باورت می شه که الان که دارم اینو می نویسم هم زمان دارم این آهنگ رو گوش می دم؟! اصلاْ خودمم کف کردم...راستی آرزوی شادی هیچ وقت عجیب نیست...شاد باشی و برقرار...تا بعد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد