تجربه ی دیدار دوستانی که تنها خطی و نشانی از آنها دیده ای،بی تردید تجربه ای تازه و به یاد ماندنی است.پنجشنبه، به مناسبت اعلام نتایج مسابقه ی وبلاگ غزل معاصر ، فرصت این تجربه دست داد و دوستان زیادی که تنها از طریق وبلاگها می شناختمشان را ملاقات کردم. به فرهادِ عزیز و همچنین مرتضی قاسمی (آدمک دوست داشتنیِ غزلها)، به خاطر تمام زحماتی که کشیدند دست مریزاد می گویم. این دو بزرگترین نقش را در شکل گیری خاطره ی زیبای هشتم خرداد بر عهده داشتند.
شیرینی دیدار دوستان با حضور عزیزانم:
سیامک، حمید،جلال و مهربانی بی حد وحید امیری عزیز چندین برابر شد.
اولین ترانه ی امروز را به یغما گلرویی تقدیم می کنم و به سرکار خانم رنگین کمان! به پاس آنکه یغما همراه ترین رفیق و بزرگوارترین همدم سالهای تنهایی من بوده است! و خوشحالم که او را در کنار مهربانترین نقاش دنیا می بینم!
ترانه ی دوم هم از ترانه های قدیمی من است که آن را بر اساس ملودی یکی از دوستان نوشته بودم. در انتظار نظرات راهگشای همه ی دوستان هستم.

به خاطر رنگین کمون !

بخون ترانه از دلی که چیکه چیکه آب میشه
از اون گلایه هایی که جمع میشه و کتاب میشه
بخون نذار حرفِ دلت تو سینه پنهون بمونه
نذار سکوتِ کوچه ها ، کُرکُری واسَت بخونه !
نذار سیاهی سَر بشه ! ترانه لال وُ کر بشه
نذار شبِ دشنه کشون ، حریفِ این سحر بشه
بخون تا باورم بشه غزل هنوز تو خونِته
زخمایِ بی همنفسی ، نشونِ بی نِشونته !

« به خاطرِ رنگین کمون ، بخون همیشه مهربون !
همنفس ستاره ها، همدم واژه ها بمون !
از بغض بی وقفه ی من ترانه ای نو بنویس
از چشمای مونده به در ، از گونه های خیسِ خیس! »

از من بخون ، با من بخون! از قحطیِ یه همزبون !
از زندگی تو جایی که زمستونِ چار فصلِ اون !
از قتلِ عام واژه ها ، از شهرِ بی صدا بخون
از مرده های خوش لباس ، از زنده های نیمه جون!
بخون به نام خاطره! به یاد بغض حنجره !
که رو گلویِ این صدا ، زخمِ عمیقِ خنجره !
به جای من ، به جایِ ما ! بخون همیشه آشنا !
ترانه هات شکفتنه ، تو انفجارِ باغچه ها !

« به خاطرِ رنگین کمون ، بخون همیشه مهربون !
همنفس ستاره ها، همدم واژه ها بمون !
از بغض بی وقفه ی من ترانه ای نو بنویس
از چشمای مونده به در ، از گونه های خیسِ خیس! »


پس بده!

پس بده! هرچی اَزَم گرفتی پس بده!
دلی که روزی اَزَم گرفتی پس بده!
رویاهامُ پس بده با اون همه شعر و سرود
پس بده نگاهمُ اونجوری که اون روزا بود
همه ی دوسِت دارَمهامُ بده! می خوامِشون!
نامه هامُ پس بده ، می خوام بسوزنمشون! *
لحظه هایی که به انتظارِ تو گذشتُ پس بده!
اون منی رُ که یه عمر به پات نشستُ پس بده!

« کتابام مالِ خودت! اما غرورم رُ بده!
اون دلِ همیشه آروم و صبورم رُ بده!»

پس بده! هر چی یه روزی مالِ من بود پس بده!
مردی که آرزوش عاشق تر شدن بود پس بده!
خط بزن اسممُ از خاطره های دفترت
حیفِ من که عاشقونه شده بود همسفرت
حیفِ دستام که یه لحظه دستاتُ رها نکرد
حیفِ اون ترانه ها! حیف گریه های مَرد!
چیزی جُز دروغ ندادی تا بِهِت پَسِش بِدم
جراتم رُ پس بده باید از اینجا بِرَم !!

« کتابام مالِ خودت اما غرورم رُ بده!
اون دلِ همیشه آروم و صبورم رُ بده!»

(ح.ع)
پاییز 80
* « اون کتابارُ ببر دیگه نمی خونمشون/نامه هاتُ پس بگیر تا من نسوزنمشون!» یغما
نظرات 1 + ارسال نظر
مریم شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:19 ب.ظ http://jelveyedeldaar.com

سلام . خیلی قشنگ بود . موفق و شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد