parande-bi-parande

سرانجام بعد از مدتها آلبوم «پرنده بی پرنده» به بازار آمد! آلبومی که پیش از این آن را با اسمهای «غیرمجاز» ، «کُپ نکنید!» و «جردن» می شناختیم. به نظر می رسد دوستان اهل ارشاد هیچ کدام از این نامها را نپسندیدند و با نام «پرنده بی پرنده» کنار آمدند! تمام ترانه های این آلبوم را یغما گلرویی سروده و خود بخشهایی از ترانه ها را دکلمه کرده است. آهنگساز و خواننده ی این مجموعه «رضا یزدانی» است. از او پیش از این آلبوم «شهر دل» را با اشعار مولانا و در سبک راک شنیده بودیم.تنظمیم تمام قطعات را نیز «حمید صدری» بر عهده داشته است.

این کاست هجدهمین کاستی است که «دارینوش» منتشر کرده است و مانند کاست های پیشین ترکیبی از شعرخوانی و ترانه است با این تفاوت که دکلمه ها کوتاهتر شده است و ترانه ها نیز برخلاف اکثر آلبوم های روز «راک» است. لحن و صدای معترض رضا یزدانی شنیدنی است. بیشتر ترانه ها نیز از مضامین اجتماعی برخوردار است.دیگر ویژگی این آلبوم تعداد زیاد ترانه هاست. در این آلبوم ترانه های زیر را می شنوید:

جُردن/ غیرمجاز/کافه نادری/شبنم بیداری/یکی نبود/پرنده بی پرنده/مرثیه عاشقانه س/لاله زار/بی بی هزار ستاره/نت آخر/ نمایش (کُپ نکنید!)

به شخصه شنیدن این مجموعه را به تمام دوستان توصیه می کنم. به هر حال در آشفته بازاری که از در و دیوارش کار خالتور و شیش و هشت و بندری می بارد، شنیدن چنین کاری غنیمت است. دست کم می توان ترانه های تازه و بکری شنید.

یغما گلرویی و رضا یزدانی در تدارک آلبوم بعدی شان «والیوم 10» هستند. در صورتی که نظری درباره ی «پرنده بی پرنده» داشتید ،خوشحال می شوم در اینجا نظراتتان را بخوانم. یغما و رضا هم خواهند خواند تا در آلبوم جدید از این نظرات استفاده کنند.

در انتها ترانه ی »پرنده بی پرنده» را از این مجموعه می خوانیم:

پرنده بی پرنده

اونورِ این شبِ کلک ، من و ترانه تک به تک

خونه می ساختیم روی باد، دریا می ریختیم تو اَلَک

مسافرای کاغذی رَد شده بودن از غبار

تو قصه باقی مونده بود، شیهه ی اسبِ بی سوار

گفته بودن صد تا کلید برای ما جا می ذارن

مزرعه های گندمُ برای فردا می ذارن

فردا رسید وُ خوشه ای تو دست ما باقی نموند

سقف ستاره ها شکست رو سرمون طاقی نموند

تو سفره مون همیشه سین ستاره کم بود

همیشه تا رسیدن فاصله یک قدم بود

تو بازی کلاغ پر هیشکی نشد برنده

قصه ی ما همین بود، پرنده بی پرنده!

کسی به ما نشون نداد که انتهای خط کجاست؟

آهای درخت انار! دیکته ی بی غلط کجاست؟

چرا تو آسمونمون پرنده گوشه گیر شده؟

چرا نمی رسیم به هم؟ چرا همیشه دیر شده؟

تو دفتر سکسکه مون چن تا ترانه خالیه؟

چن تا ترانه قصه ی ممتد بی خیالیه؟

چن تا صدای بی صدا سکوتُ فریاد می زنه؟

زغال شامِ آخرُ دستای کی باد می زنه؟

تو سفره مون همیشه سین ستاره کم بود

همیشه تا رسیدن فاصله یک قدم بود

تو بازی کلاغ پر هیشکی نشد برنده

قصه ی ما همین بود، پرنده بی پرنده!

«یغما گلرویی»

(از روشنک عزیز به خاطر اسکن تصاویر اینسرت کاست سپاسگزارم)

سلام
پنجشنبه این هفته جلسه ی ویژه ی خانه ترانه در فرهنگسرای دانشجو در یوسف آباد برگزار شد. این مراسم به بزرگداشت فریدون شهبازیان اختصاص داشت. محمد علی شیرازی-اکبر آزاد- محمدرضا چراغعلی-محمد اصفهانی-حسین زمان-بهروز صفاریان-پدرام کشتکارو... از مهمانان این برنامه بودند.جای همه ی دوستان خالی بود. سعی می کنم از هفته ی بعد برنامه های خانه ی ترانه را چند روز زودتر در اینجا اعلام کنم تا دست کم دوستان ساکن تهران بتوانند در آن حضور پیدا کنند.
ترانه ی امروز معادله نام دارد. در انتظار نظراتتان هستم.


معادله
از خوابِ من تا خوابِ تو چن تا ترانه فاصله ست؟
کدوم شبِ یکی شدن جوابِ این معادله ست؟
چن تا غزل مونده تا گل؟ تا خوابِ سنگیِ یه پل؟
چن تا قصیده صف به صف؟ چن تا رباعی گل به گل؟
چن تا هجومِ سکسکه، تا آخرِ این معرکه؟
چن تا پریچه دربدر؟ چن تا عجوزه ملکه؟
بگو کدوم شب می تونم به خوابِ تو سر بزنم؟
کجای قصه می تونم به سیمِ آخر بزنم؟
تو خوان چندم دستِ من به دستایِ تو می رسه؟
از اینجا تا شونه ی تو، فاصله چن تا قفسه؟
بگو تا پرواز کنم! قصه رُ آغاز کنم!
بگو بگو تا از صدات ترانه ای ساز کنم!

از خوابِ من تا خوابِ تو چن تا ترانه فاصله ست؟
کدوم شبِ یکی شدن جوابِ این معادله ست؟

Dedicated to U!! Honey
(ح.ع)


سلام
پیش از هر چیز از تمام دوستانی که طی این چند روز با من و دوستانم ابراز همدردی کردند، سپاسگزارم. از صمیم قلب امیدوارم بتوانیم در کنارِ همدیگر شادی هایمان را جشن بگیریم.
تلخی آنچه در چند روز اخیر گذشت به من مجال نداد تا از خاطره ی شیرین همراهی با دوستان ارزشمندم،
سیامک، حمید و جلال در نمایشگاه کتاب بگویم. سیامک ،که مدتهاست از بهترین دوستان من است، این امکان را برایم فراهم آورد تا با حمید و جلال عزیز آشنا شوم. همان چند ساعت محدود در کنار هم بودن برای من خاطره فراموش نشدنی را رقم زد. به خاطر همه چیز از همه ی این دوستان سپاسگزارم
امروز شما را به خواندن ترانه ای دعوت می کنم که به فرهاد مهراد – جاودانه صدای بیدار – ، شهیار قنبری ، اسفندیار منفردزاده و «هفته ی خاکستری»شان پیشکش شده است!

هفته ای که گذشت!

شنبه روز آب نبات و بستنی بود
همه ی فاصله ها با یه توپ شکستنی بود
خنده هامون بی دلیل و گریه هامون بی ریا بود
پشت هر دروغ ساده وحشت از قهر خدا بود

روز یکشنبه صدام از ته چاه در می اومد
مرد سبز تکسوار انگاری بی سر می اومد
وقتی در زد کتابام پر از طنین یاس شد
دست اعتراض بلند ، همهمه تو کلاس شد

تا دوشنبه نفسام عطر شکفتن می دادن
عطر خوب سادگی ، مژده ی گفتن می دادن
واژه های کال من یکی یکی از راه رسید
توی تاریکی ذهن ، معجزه ی نگاه رسید

اولین ترانه انگار، تو سه شنبه زاده شد
غزلای عاشقی ، ساده شد ، افتاده شد
همه ی دلواپسیم خوندن ترانه شد
اون همه حرف و شعار یه شعر عاشقانه شد

اولین قرار ما ، تو یه چارشنبه ی خیس
حتی با وجود اون ، ابر چش تنگ خسیس
پرِ عطر آبی تو، پرِ چشمای سیاه بود
لحظه های با تو بودن اما حیف خیلی کوتاه بود

واسه پنجشنبه باید مرثیه گفت
روزی که نه گفتنُ از تو شنفت
روز رفتنت رُ باید از روزای هفته پاک کرد
همه ی خاطره هاتُ ته این ترانه خاک کرد

جمعه روز سایه های بی نشون بود
روز پایان ، روز مردی نیمه جون بود
مردی که شبیه من ، اما با من غریبه بود !
یه بغل ترانه گفت اما غمش رُ نسرود !
«ح.ع»